الان دقیقا وسط اتاقم نشستم و همه وسایل جمع شده توی کارتون و کاور و جعبه و امروز خبر دار شدم تاریخ اثاث کشی تغییر کرده و ده روز دیگه هم باید همین وضعیت رو تحمل کنم ،حقیقتا حسابی کلافه ام از اول اردیبهشته هی تاریخ تغییر میکنه و من واقعا نمیدونم با این حجم از کارتون و وسیله تو اتاق چیکار کنم ،حتی فرش هم لوله شده و روی موکت زندگی به طرز عجیبی مسخره شده ،از جمع کردن هول هولکی تختها هم که نگم، گردنم و کتفم همچنان درد میکنه ؛برای پیدا کردن وسیله مورد نیاز هم باید لیست کارتونا مرور بشه تا ببینم چی رو کجا گذاشتم ،اگر این وسط داداش کوچیکه هم چیزی بخواد که دیگه گفتنی نیست انقدر لج میکنه و وایمیسته و تکرار میکنه که ترجیح میدم یه لگد بزنم زیر کارتونا و همش پخش شه بیرون ؛بعد از ده -دوازده سال یه جا موندن و بعد اثاث کشی کردن خیلی اذیت کننده اس ،اون روز به مامان گفتم بنده خداهایی که هر سال اثاث کشی میکنن چی میکشن ؛از اینکه نمیدونم چیا رو باید بریزم دور و چیا رو نگه دارم عصبی میشم هر چقدر فکر میکنم یه سری چیزا رو اگه بریزم بیرون مجبور میشم دوباره بخرمشون ،خلاصه نتیجه اش این شد که لیستی که پارسال پریسا برای اثاث کشی نوشته بود رو ازش بگیرم و بخش زیادی از مشکلم حل شد ؛الان فقط کتابام مونده که چون دارم درس میخونم روز آخر باید جمعشون کنم ؛میدونم که اومدم و تو این پست فقط غر زدم و حتی ممکنه حذفش کنم ،ممنون که غرغرامو هم میخونید :)
چطور بنویسیم که دیگران هم بخونن؟ بازدید : 809
پنجشنبه 24 ارديبهشت 1399 زمان : 2:24